نویسنده : حسن - ساعت 23:49 روز پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,

راهنمای برقراری ارتباط سالم با دیگران و دوست یابی :

۱- راز دوستی در تفاوت قائل شدن میان دوستان است . صداقت را به چاپلوسی و صمیمیت را به لبخندهای تصنعی ترجیح بده.

۲-  راز دوستی آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی.

۳-  راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن

 ۴- راز دوستی در قسمت کردن شادی ها با دیگران است.

 ۵- راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

 ۶- راز دوستی در این است که در خوشبختی دیگران نه فقط با حرف بلکه با عمل سهیم باشی.

 ۷- راز دوستی در دوست داشتن بی قید و شرط دیگران است

 ۸- راز دوستی در این است که دوستانت را تحسین کنی بی آنکه بدانند چه احساسی نسبت به آنها دارید.

۹- راز دوستی در این است که دوستانت را همان طور که هستند بپذیری و سعی نکنی آنها را به دلخواه خودت باز آفرینی کنی.

۱۰- راز دوستی ار این است که حالات خوب  و بد خود را به دیگران تحمیل نکنی, اما به آنها فرصت دهی که احساس خود را بیان کنند.

۱۱- راز دوستی در این است که نیاز های دیگران را مقدم بر نیاز های خودت بدانی

۱۲-  راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را نسبت به مسائل مختلف تحقیر نکنی

۱۳- راز دوستی در محترم شمردن است. به حقوق و دیدگاه های دوستت احترام بگذار

۱۴- راز دوستی در این است که تغییر حالات خود را با خوشرویی و حسن نیت بپذیری

۱۵- راز دوستی در این است که محبت را نه تنها با کلام بلکه با نگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.

۱۶- راز دوستی در این است که دوستان را در آرزوها و اهدافت سهیم کنی, نه این که فقط با آنها وقت بگذرانی

۱۷- راز دوستی در این است که هنگام صحبت با دوستان حواست کاملا جمع آنها باشد.

۱۸- راز دوستی در این است که همواره افکار مثبت در سر داشته باشی. خصوصا هنگام بروز سوء تفاهمات.

۱۹- راز دوستی در این است که هرگز دوستانت را قضاوت نکنی بلکه همواره نکات مثبت آنها را ببینی.

۲۰- راز دوستی در این است که دائما دیگران را سرزنش نکنی بلکه مزایای مثبت کار درست را صادقانه بیان کنی.

۲۱- راز دوستی در این است که از سعادت دوستان شاد باشی و هرگز وضعیت خود را با بدبینی با وضعیت آنها مقایسه نکنی.

۲۲- راز دوستی در این است که در غم و ناراحتی دوستانت شریک باشی و به آنها دلگرمی بدهی

 نه این که به آنها دلگرمی بدهی نه این که با ابراز احساسات نادروست ناراحتی شان را تشدید کنی.

۲۳- راز دوستی در این است که حامی حقوق دوستت باشی حتی اگر ناچار شوی به اشتباه خود اعتراف کنی.

۲۴- راز دوستی در معتمد بودن است. روی حرفت بایست به قولت عمل کن و به تعهدت پایبند باش.

۲۵- راز دوستی در این است که در معاشرت با جمع رشد کنی و آگاهی ات را افزایش دهی

۲۶- راز دوستی در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.

۲۷- راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است

۲۸- راز دوستی در این است که با موهبت دوستی عشق به خداوند را در خودت ایجاد کنی.

۲۹- راز دوستی در این است که به تنش های موجود در رابطه ات بها ندهی و دست به کاری بزنی که موجب تقویت دوستی شود.

۳۰راز دوستی در صمیمیت است. برای دوستانت یک دوست واقعی باش حتی زمانی که با تو بد می کنند.
ویژگیهای دوست خوب
 
دوستان خوب یک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کند و سبب می گردد دوستان بیشتری در کنار خود داشته باشند. بنابراین با تغییر رفتار خود به جرگه این افراد بپیوندید.

۱- یک دوست خوب حرفهایی که به صورت محرمانه به وی زده شده است را نزد خود نگه داشته و راز دار شما می باشد.

۲ وقت شناس بوده و در قرار ملاقات ها و یا میهمانی ها قابل اطمینان بوده و سر موقع حضور می یابد.

۳ یک دوست خوب به موفقیت موفقیت و یا دوستان شما حسادت نمی ورزد.

۴ یک دوست خوب هنگامی که دچار بیماری و کسالت می گردید با شما تماس گرفته و حالتان را جویا می شود وبه عیادت شما می آید.

۵ وی می داند که چه زمانی صحبت و چه زمانی سکوت نموده تنها گوش دهد.

۶ هنگامی که حالتان مساعد نبوده و یا دل و دماغ کاری را ندارید و پکر هستید وی از شما دلخور نمی شود.

۷ اگر شما به فضای بیشتری نیاز داشته باشید و یا می خواهید تنها باشید آنها این رفتار شما را طرد شدگی تلقی نکرده و دلگیر نمی شوند.

۸ یک دوست خوب همه چیز های بدتان را تحمیل می کند.

۹ وقتی نظر او را در مورد مسئله ای جویا شوید با جان و دل و صادقانه نظرات و عقاید خوشد را در اختیارتان قرار می دهد و حتی اگر به نصایحش نیز عمل نکنید ناراحت نمی شود.

۱۰ وی با شما می خندد گریه می کند و کارهای ماجراجویانه انجام می دهد اما به دیگران چیزی در مورد آنها نمی گوید.

۱۱ پیش از سر زدن به منزلتان شما را مجبور نمی کند که خانه را تمیز کنید

۱۲ وی اجازه نمی دهد کسی پشت سر شما و در غیاب شما در موردتان بد گویی کند و به دفاع از شما خواهد پرداخت.

۱۳ شما را به کارهای ماجراجویانه رشد دهنده و پیشرفت در کار تشویق خواهد کرد.

۱۴ هنگامی که خودروی شما دچار نقص فنی گردد شما را به مقصدتان خواهد رساند.

۱۵ روز تولدتان همیشه به یادش بوده و اگر برنامه خاصی برای آن روز تدارک ندیده باشید شما را به بیرون برده و برایتان کیک سفارش می دهد.

۱۶ دوست خوب از شما انتظار ندارد که اتوماتیک وار با عقاید وی در خصوص مسائلی همچون مد لباس باشید. و به عقاید شما حتی اگر بر خلاف عقایدش باشد احترام می گذارد.

۱۷ هیچ گاه شما را نزد دیگران خرد و تحقیر نکرده بلکه همواره به شما احترام می گذارد و در حضور دیگران از شما تعریف می کند.

اگر دوستی را سراغ ندارید که با شما اینگونه رفتار کند شاید یک دلیل آن این باشد که شما نیز با آنان چنین رفتاری تا به حال نداشته اید.


نویسنده : حسن - ساعت 23:46 روز پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,

شانس اينکه از يک بيماري صعب‌العلاج جان سالم به در ببريم، بيشتر است يا شانس اينکه يک رابطه خوب را براي طولاني‌مدت، سالم نگه داريم؟ در این مقاله قصد داريم نشان بدهيم که چگونه «تک‌صدايي» مي‌تواند يک رابطه را از بين ببرد و چرا به‌طور غريزي، بيشترمان اين خطاها را انجام مي‌دهيم. اگر مي‌خواهيد رابطه‌هايتان را صحيح و سالم نگه داريد، از اين 9 خطاي ارتباطي پرهيز کنيد.

1.خودبرتربيني
 

اگر مي‌خواهيد هر نوع رابطه‌اي را خراب کنيد کافي است هميشه به خودتان مطمئن باشيد که از همه (مخصوصا از همسرتان) باهوش‌تر، زيباتر، جذاب‌تر، شادتر و لايق‌تريد.

2.فريبکاري
 

خيلي از مردم اين کار را در ارتباط‌هاي خودشان انجام مي‌دهند؛ مخصوصا با افرادي که به آنها بسيار نزديک هستند. والدين و فرزندان براي هم نقشه مي‌کشند، کارفرماها کارمندان‌شان را فريب مي‌دهند. همسران بارها همديگر را فريب مي‌دهند و ... نه تنها فريب‌هاي احساسي، بلکه حرف‌هاي طعنه‌دار و تهديد به قهر و ترک کردن را هم بايد جزو همين خطاي ارتباطي به حساب آورد.
اين رفتارهاي منفي که گاهي بي‌ضرر به نظر مي‌رسند، بيشتر از هر عامل ديگري، روابط را از بين مي‌برند. اگر مي‌‌خواهيد رابطه‌اي طولاني‌مدت و موفق داشته باشيد، بايد ياد بگيريد در مقابل اين فريب‌هاي پيش پا افتاده مقاومت کنيد؛ حتي اگر خودتان را مسوول و محق بدانيد.

3.حالت تدافعي داشتن
 

طبق تحقيقات متعدد در بين زوج‌ها، معلوم شد که بيشترين عامل ناراحتي‌ها و طلاق‌ها، داشتن حالت تدافعي‌ و مقاومت نشان دادن در برابر انتقاد است. اين مقاومت نه تنها مخرب است؛ بلکه چشم ديدن بازخوردهاي باارزش را هم براي شما مي‌بندد. براي موفق‌شدن در روابط شخصي بايد با آغوش باز اشتباهات را پذيرفت. بيشتر افراد، حتي زماني که به وضوح درمي‌يابند اشتباه از آنها بوده، ترجيح مي‌دهند بگويند تقصير طرف مقابل است. شما با دفاع هميشگي از عملکردتان باعث مي‌شويد ديگران با شما شريک و همراه نشوند و اين مساله رابطه را مخدوش کند. ضمن اينکه اين احتمال وجود دارد که بدون شنيدن نقد ديگران، بارها همان اشتباه را تکرار و ديگران را از اين اشتباه، خسته و دلزده کنيد. بهترين روش برخورد با انتقاد ديگران، نفي کردن يا حتي مقاومت نشان دادن در برابر آن نيست. بهترين راه، اين است که مشتاقانه به آنها گوش دهيد و عيوب را در خودتان پيدا و اصلاح کنيد. سعي نکنيد مدام خودتان را اثبات کنيد. به جايش تلاش کنيد که حداقل به بعضي از حرف‌هاي منتقدان اعتبار ببخشيد و مشکلات خودتان را رفع کنيد.

4.هميشه منتقد بودن
 

درحالي که انتقادات سازنده و بازخوردهاي مفيد آن براي روابط بسيار لازم هستند، زياد از حد شدن آنها نيز بسيار مخرب خواهد بود. اگر شما دايما از رفتار دوست يا شريکتان انتقاد و او را سرزش کنيد، بالاخره باعث رنجشش او خواهيد شد و او را از خود دور خواهيد کرد. اغلب اوقات، مردم سعي دارند به شدت از ديگران انتقاد کنند و اعتقاد دارند که اين کار براي کمک کردن به آنهاست. خيلي از افراد سعي دارند تا ديگران را درست کنند، تغيير بدهند يا آنها را کنترل کنند. آنها دوست دارند ديگران را با تصورات خودشان هماهنگ کنند يا رفتارهايشان را تغيير دهند تا با استانداردهاي آنها همخواني داشته باشند.
اشتباه ديگر بعضي‌ها اين است که ديگران را مورد قضاوت‌هاي انتقادي خود قرار مي‌دهند، به جاي اينکه انتقادات‌شان را مستقيما به آنها بگويند. آنها اشتباهي را از ديگران پيدا مي‌کنند و هر حرکتي از آنها را با خطايشان مرتبط مي‌کنند. اين کارشان رفته‌رفته رابطه‌شان را از بين خواهد برد.

5.خودخواهي
 

يکي ديگر از راه‌هاي از بين بردن رابطه‌‌ها اين است که هميشه خودخواهانه رفتار کنيد و سعي کنيد به شيوه خودتان عمل کنيد. تنها به خواسته‌ها، نيازها و آرزوهاي خود فکر کردن و اول از همه به خود توجه کردن و نيازهاي ديگران را ناديده گرفتن، راهي است که مخصوصا خيلي از ازدواج‌ها را از بين مي‌برد.

6.تقلب
 

يک راه ديگر براي از بين بردن رابطه‌هاي صميمانه، متقلب بودن است؛ گفتن مکرر دروغ‌هاي مصلحتي، سعي براي خوب نشان دادن خود وقتي عصباني يا افسرده‌ايد، گفتن اينکه به کسي کاملا اعتقاد داريد وقتي که به او شک داريد و...

7.خيانت
 

از ياد بردن قول‌ها و تعهدهايي که به ديگران داده‌ايد و انجام کارهايي که مي‌دانيد همسرتان از آنها رنجيده مي‌شود و گفتن اينکه آن قول‌ها براي گذشته بوده و حالا همه چيز عوض شده است، يکي ديگر از راه‌هاي تضعيف ارتباط‌هاي سالم است.

8.کنترل افراطي
 

بعضي‌ها هميشه تلاش مي‌کنند که همسرشان را مجبور کنند مثل خودشان فکر کند يا احساساتي شبيه احساسات آنها داشته باشد. ترساندن همسر از اينکه مقابل شما بايستد يا مخالف شما باشد،‌ از راه‌هاي تضعيف ارتباط است.

9.اطمينان افراطي
 

مطمئن بودن به اينکه هر کاري که شما مي‌کنيد و هر احساس و عقيده‌اي که درباره همسرتان يا زندگي داريد، هميشه درست و بي‌نقص است؛ گاهي مي‌تواند براي رابطه‌تان خطرناک باشد. راهنمايي نخواستن از ديگران و هميشه خود را مطمئن نشان دادن براي اينکه ديگران فکر نکنند شما ضعيف يا احمق هستيد، کار اشتباهي است که مي‌تواند براي رابطه سالم شما گران تمام شود.
3 عـامـل مـخـرب ديـگـر ارتـبـاطـات
مسايلي وجود دارند كه به روابط آسيب مي‌زنند. بعضي از آنها به حدي مي‌توانند يك رابطه را تحت‌تاثير قرار دهند كه ديگر قابل‌برگشت نباشد و در بعضي از اوقات مدت زماني طولاني بايد طي شود تا رابطه به شكل اوليه خود بازگردد. 3 عامل وجود دارد كه مشخصا مي‌تواند روابط را به اين شدت تهديد كند:
1 اعتماد: اولين‌باري كه ديوار اعتماد در رابطه‌اي شكسته شود، دوباره برقرار كردنش خيلي سخت خواهد شد. اگر در رابطه‌اي دونفره، يكي از طرفين مساله‌اي ايجاد كند، از آنجا که اعتماد مختل مي‌شود، رابطه آنها دوامي نخواهد داشت و گسسته خواهد شد. گاهي افراد مي‌توانند اعتماد سلب‌شده را بازگردانند ولي اين مساله هميشه در ذهن فرد ديگر به صورت ترديد باقي خواهد ماند.
2 ماديات: اگر بخواهيد با كسي رابطه‌اي سالم داشته باشيد ولي نظر بسيار متفاوتي درباره ماديات داشته باشيد (مثلا اگر يكي از شما پس‌انداز كردن را لازم و حياتي بداند و ديگري آن را به هيچ عنوان قبول نداشته باشد)، به علت دور بودن عقايدتان نسبت به مسايلي كه هميشه در زندگي مورد توجه است، رابطه‌تان را خراب خواهيد كرد. شما نمي‌توانيد با فردي كه درست در جهت عكس شما حركت مي‌كند، رابطه‌اي بلندمدت و سالم برقرار کنيد.
3 ارزش‌ها: در يك رابطه دو نفره، طرفين حق دارند در مورد هم و معيارهاي اخلاقي‌شان و درباره غلط‌بودن و درست بودن و بحق يا ناحق بودن آنها نظر بدهند و نظر بخواهند. اگر 2 نفر عقايدي متضاد داشته باشند، به علت وجود 2 هسته متفاوت فلسفي در زندگي، اين امر مي‌تواند باعث به وجود آمدن مساله، سوال و در نهايت، سوءتفاهم شود. در جايي كه بايد اصول و زمينه‌هاي شبيه به هم وجود داشته باشد تا 2 نفر بتوانند آنها را با هم قسمت كنند، روابط خشك جاي روابط بااحساس و درك دوطرفه را خواهد گرفت.
خانه‌اي كه به 2 قسمت مجزا تقسيم شود، قطعا پايدار نمي‌ماند. اگر هيچ اتصالي بين طرفين رابطه وجود نداشته نباشد، نگه داشتن و پيش بردن رابطه غيرممكن خواهد بود. اغلب افراد براي فهميدن تفاوت‌ها و شباهت ‌هايشان وقت زيادي صرف نمي‌كنند.
منبع:www.salamat.com


نویسنده : حسن - ساعت 23:43 روز پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,

«موفقیت هر شخص به حمایت دیگران بستگی دارد». بیایید این اصل را در ذهن خود حک کنیم. تنها حایلی که بین انسان و آرزوهایی که در سر می پروراند، قد عَلَم کرده است، «حمایت دیگران» است.

قضیه را از این جنبه ببینید: یک مدیر اجرایی برای پیشبرد اهداف خود، نیازمند افراد است. اگر دستورهایش اجرا نشود، رئیس شرکت، او را اخراج می کند، نه کارمندانش را. یک فروشنده برای فروش محصولاتش نیازمند مردم است. اگر محصولاتش را نخرند، ورشکسته می شود. رئیس یک دانشکده برای پیشبرد برنامه های آموزشی اش نیازمند استاد است. موفقیت یک سیاستمدار در انتخابات نیز بستگی به رأی مردم دارد.

امروزه، دیگر نمی توان حمایت مردم را با توسّل به زور و ارعاب و تهدید به دست آورد. مردم یا از سر میل و رغبت از کسی طرفداری می کنند، و یا اینکه هیچ گونه حمایتی از او به عمل نمی آورند.

سؤال، این است: حال که برای دستیابی به خواسته های خود به دیگران وابسته ایم، چه کنیم تا از حمایت آنها برخوردار شویم؟ پاسخ به طور خلاصه و در یک جمله چنین است: «روابط سالم و صمیمانه با دیگران برقرار نمایید».

محبوبیت

 

حداقل در نود درصد از موارد، عامل «محبوبیت»، نخستین مسئله ای است که مورد توجه قرار می گیرد. در بیشتر موارد، محبوبیت به مراتب بیش از مهارت، مد نظر است.

در تجربیات خود، بارها شاهد جلساتی برای انتخاب افراد بوده ایم. در این جلسات، هنگامی که نام کسی مطرح می شود، افراد، بیشتر روی چنین مسائلی تأکید می کنند: «آیا به درد این کار

می خورد؟»، «همکاران یا شاگردان، او را دوست خواهند داشت؟»، «با بقیه اعضای گروه، همکاری خواهد کرد؟». اگر فردی دوست داشتنی نباشد، با حداکثر کارایی هم نمی شود از او انتظار داشت کارش را به خوبی پیش ببرد.

«ارتقاء یافتن» در مدارج علمی و شغلی در گرو این است که در نظر دیگران، دوست داشتنی، موجه و معقول جلوه کنیم؛ و چنین امری در گرو برقراری ارتباطات سالم و صمیمانه است.

از سوی دیگر شاید بارزترین ویژگی ارتباط «همه گیر بودن» آن است. یعنی ما در هر لحظه و همه جا در حال برقراری ارتباط هستیم، آن هم ارتباطاتی که در زمینه ها یا به اصطلاح، بافتهای مختلف رخ می دهند، و طرفین از برقراری آن، هدفهایی دارند. آنها می خواهند از ارتباط خود، نتیجه ای مطلوب بگیرند. از این رو لازم است که ارتباط، به فعالیتی «تنظیم شده». تبدیل شود. یعنی برقرارکنندگان ارتباط ، صحبتها، حالات و اعمال خود را متناسب با اهداف خود و آنچه شرایط اقتضا می کند، پی ریزی نمایند، تا بتوانند در سایه تعاملات انسانی و حساب شده به اهداف مورد نظر خود در زندگی دست یابند.

الگوهای ارتباط

 

هر یک از ما بدون دانش خاص، قادریم اشخاصی را که به لحاظ ارتباطی موفق ترند، شناسایی کنیم. این افراد کسانی اند که دیگران مشتاق برقراری ارتباط با آنها هستند، و از همنشینی با آنها لذت می برند.

چنین اشخاصی به راحتی و با گشودگی با دیگران رابطه برقرار می کنند، به طور اثربخشی صحبت می کنند، احساسات منفی خود در مورد دیگران را در بافتی محترمانه ابراز می نمایند، و تماس خود با دیگران را با برجای گذاشتن یک احساس مثبت در آنها پایان می بخشند.

این افراد در بیان دیدگاههای خود توانا هستند و هنگام مخالفت با نظرات دیگران، حالت تهاجم و حمله ندارند.

یک ارتباط اثربخش، گاهی در قالب توانایی متقاعد کردن دیگران در مورد مسئله ای، متجلی می شود. در زندگی خانوادگی نیز یک ارتباط موفق، متضمن درک و همدلی نسبت به اعضای خانواده و توانایی گفتگو در جهت حل اختلافات و ارائه راه حلهای سازنده است.

در مقابل، اشخاصی نیز هستند که دیگران از ارتباط با آنها ابراز نارضایتی می کنند. چنین اشخاصی ممکن است با توجه به تمایل و علاقه ای که به ارتباط با دیگران دارند به سبب ناتوانی در شناخت و بیان روشن افکار و احساسات خود، و همچنین ناتوانی در شناخت افکار و احساسات دیگران، روابط خود را مخدوش سازند.

تقسیم بندی الگوهای ارتباطی

 

اولین قدم در جهت پی ریزی نظام ارتباطی مناسب، شناسایی انواع الگوهای ارتباطی و تلاش در جهت نزدیک شدن به الگوی برتر و فاصله گرفتن از الگوهای نامناسب است. مطابق این تقسیم بندی می توان سبکهای ارتباطی افراد را به سه نوع تقسیم کرد. این سه الگوی رفتاری عبارت اند از: قاطعیت، سلطه پذیری، سلطه گری.

توصیف الگوهای ارتباطی

 

الگوی قاطعیت: فردی که از قاطعیت برخوردار است می تواند به گونه ای روشن و مستقیم پیامهای خود را در جریان یک ارتباط ، منتقل نماید. امّا با اینکه پیامهای وی مستقیم است، بدون احترام نیست. در واقع، قاطعیت، هنر برقراری ارتباط و ارسال پیام به ترتیبی است که هم «مستقیم» و هم «محترمانه» باشد.

خیلی از افراد به سبب دلمشغولی افراطی خود برای محترمانه برخورد کردن، به قدری پیامهای خود را غیر مستقیم منتقل می کنند که سبب پیچیدگی و دگرگونی پیام می شود. امّا ارسال پیام در الگوی قاطعیت به ترتیبی است که پیام در عین شفافیت و مستقیم بودن، در یک جوّ صمیمی و محترمانه ارسال می شود.

از سوی دیگر، ارتباط قاطعانه، تا نهایتِ امکان، صادقانه است. به عبارت دیگر، بین آنچه که در فکر و احساس فرد قاطع می گذرد و آنچه که عملاً در رفتار وی متجلی می شود هماهنگی و توافق وجود دارد. حال تصور کنید فردی در نظام ارتباطی خود، میان افکار و احساسات درونی و رفتار آشکارش هماهنگی وجود نداشته باشد؛ در این صورت، کسانی که با وی ارتباط دارند، به طور نسبی قادرند ناهماهنگی میان آنچه را که در دل وی می گذرد و آنچه را که در ظاهر به دیگران نشان می دهد، تشخیص دهند. همین مسئله ممکن است به پیچیده شدن ارتباط، بالا رفتن احتمال رفتار مشابه از سوی فرد مقابل، بی اعتمادی، و در نهایت، قطع ارتباط بینجامد.

الگوی سلطه پذیری: فرد کمرو یا سلطه پذیر کسی است که بسیار غیر مستقیم و مبهم برخورد می کند و از این رو پیامهایی که برای دیگران ارسال می کند، البته اگر ارسال شود، روشن نیستند. در عین حال، ارتباط فرد سلطه پذیر در یک جوّ صمیمی و توأم با احترام متقابل صورت نمی گیرد، بلکه بدون توجه به حرمت خود، نگران بی احترامی نکردن به دیگران است.

 

ناتوانی در ابراز خواسته ها در تمایلات و عدم حفظ حرمت خود، که وجه مشخصه اشخاص سلطه پذیر است، سبب شکل گیری یک خشم پنهان و انباشته در افراد سلطه پذیر می شود. از این رو مشاهده رفتارهای انفجاری و مهارناپذیر، خصوصاً نسبت به افراد بی گناه (مثل همسر و فرزندان) در این افراد، قابل پیش بینی است.

به مثال زیر توجه کنید: آقای رحمتی، قائم مقام یک شرکت نرم افزارهای کامپیوتری است که کارش را خیلی دوست دارد. یکی از مسئولیتهای مهم وی شرکت کردن در جلسات مختلف است که در آنها باید دیدگاه مدیر بالاتر از خود را مطرح و تأمین نماید، و گزارش جلسه را نیز به وی منتقل کند. امّا او در اکثر جلسات، احساس ناراحتی می کند.

هنگامی که جلسه شروع می شود، سعی می کند در صندلی خود بخزد و سر خود را پایین بیندازد. وی ساکت می نشیند و امیدوار است کسی متوجه سکوت وی شده، او را به شرکت در گفتگو دعوت کند.

امّا از طرف دیگر، او از بیان دیدگاههای خود، بخصوص هنگامی که مخالف نظر دیگران باشد، وحشت دارد. تجربه شخصی وی از چنین جلساتی مجادله و مخالفت با دیدگاههایش است. از این رو همواره سعی می کند طوری نظرات خود را مطرح کند که باعث ناراحتی و رنجش دیگران نشود؛ زیرا از بحث و مخالفت با دیگران گریزان است. امّا این کار معمولاً صحبتهای او را پیچیده و طولانی می کند.

مدیر ارشد وی گاهی خود در جلسات شرکت می کند. بر همین اساس، متوجّه گوشه گیری او شده است. وقتی که آقای رحمتی عدم تمایل خود را برای شرکت در این جلسات ابراز می کند، مدیر تصمیم می گیرد تا در این خصوص با وی صحبت کند. هنگام صحبت، آقای رحمتی سعی می کند تا با موضعی تدافعی و توأم با اضطراب، ابتدا موضوع ساکت بودن خود را انکار کند و سپس علت آن را رفتارهای نامناسب دیگران و اجازه ندادن به وی برای ابراز دیدگاههایش، بیان کند. امّا در نهایت، شروع به سرزنش خود می کند. مدیر ارشد نیز تصور می کند که او به کارش علاقه چندانی ندارد و همین امر، امنیت شغلی او را به خطر می اندازد.

الگوی سلطه گری: مشخصه اصلی این الگو، یک نگاه غیر انسانی و ابزارگرایانه نسبت به انسانهاست. این گونه افراد به دنبال مهار و کنترل دیگران در جهت تأمین منافع خود هستند. به عبارت دیگر تعریف آنها از روابط اجتماعی تعریفی سوداگرانه و صرفاً برای پیشبرد مقاصد خویش است. البته گاهی این هدف با برخوردهای غیرصادقانه، غیر مستقیم، پیچیده و توأم با احترام ظاهری و در حقیقت با هدف فریب و استثمار دیگران، تأمین می شود، و گاهی نیز با رفتاری صریح و صادقانه امّا پرخاشگرانه.

رفتار یک فرد پرخاشگر، از صداقت برخوردار است؛ زیرا آنچه را در دلش می گذرد، بی پروا در رفتارش نشان می دهد. لکن در این برخورد مستقیم، نه به خود احترام می گذارد و نه به دیگری.

نمونه ای از الگوی ارتباطی سلطه گر، مدیری است که هرگاه تصمیمی می گیرد، در عملی کردن آن هیچ گونه تردیدی به خود راه نمی دهد. هنگامی که از روش وی انتقاد می شود، بلافاصله به دفاع از عملکرد خود می پردازد. در مواقعی که لازم است تصمیمی گروهی گرفته شود با اعضای گروه مشورت می کند، امّا در عمل، آنچه را که خود می خواهد انجام می دهد. اعضای گروه، احساس می کنند که به ابزاری در جهت تأمین منافع وی تبدیل شده اند.

 

قاطعیت، الگوی برتر

 

سه محور اساسی این الگو را «صداقت، صراحت و احترام متقابل» تشکیل می دهد. یعنی هنر ترکیب اقتدار و احترام، که رفتار فرد را قابل پیش بینی می سازد؛ از این رو دیگران در مواجهه با چنین شخصی تکلیف خود را می دانند.

شاید این تجربه را داشته اید که در مقابل کسی قرار گرفته اید که نمی توانید تشخیص دهید خواسته اش در آن لحظه چیست. بر فرض به منزل دوستی رفته اید، امّا نمی توانید از رفتارش تشخیص دهید که آیا واقعاً در آن لحظه حوصله شما را دارد یا نه. می خواهید چیزی از کسی قرض بگیرد، امّا نمی دانید واقعاً راضی است یا نه. و یا اینکه پیشنهاد شخصی را در امری رد می کنید، امّا نمی توانید تشخیص دهید که از کار شما دلگیر شده است یا نه. وقتی از او مستقیماً سؤال می کنید، نظر شما را تکذیب می کند، امّا عملش طوری است که احساس می کنید ناراحت شده است. معمولاً در برابر چنین اشخاص کمرویی احساس راحتی نمی کنیم؛ زیرا تکلیفمان با آنها روشن نیست. نمی دانیم چطور رابطه مان را با آنها کوک کنیم که موجب رنجش آنها نشود.

همچنین اشخاص سلطه گری نیز هستند که به قدری پیچیده رفتار می کنند که امکان درک معنای اصلی رفتار آنها برای ما مقدور نیست. افراد هفت خطی که نمی دانیم کدام خط آنها را باید بخوانیم. در کنار این افراد نیز راحت نیستیم؛ چون تکلیفمان با آنها نیز روشن نیست. ضمن اینکه به سبب پیچیدگی رفتار، ممکن است کمی، و یا شاید هم خیلی، از آنها بترسیم.

 

در مورد افراد پرخاشگر نیز وضعیت، روشن است. همواره از نزدیک شدن و تعامل با این افراد اجتناب می کنیم ؛ چون نگران هستیم که مبادا مورد تعرض و بی احترامی آنها قرار گیریم. به عبارت دیگر عطایشان را به لقایشان می بخشیم، چون در مورد حرمت دیگران ارزش چندانی قایل نیستند.

وجه مشترک هر دو نوع رفتار سلطه پذیرانه و سلطه گرانه، پیش بینی ناپذیر بودن رفتار است. نمی توانیم بفهمیم که فرد مقابل واقعاً چه منظور و احساسی دارد و نمی توانیم حرکت و رفتار بعدی وی را پیش بینی کنیم. امّا در مقابل، گروهی نیز وجود دارند که رفتارشان ساده و قابل پیش بینی است. معمولاً ارتباط با چنین افرادی ساده است پیام و گفتار این افراد، مستقیم، روشن و محترمانه است و بر همین اساس به سهولت می توان مقصود آنها را از برقراری یک ارتباط، فهمید و رفتارشان را پیش بینی کرد.

در این مفهوم می توان قاطعیت را هنر انتقال روشن و محترمانه اینکه: «من کی هستم، در چه موقعیتی قرار دارم، و دوست دارم چطور با من رفتار شود» تعریف کرد.

 

نمونه ای از الگوی قاطعیت

 

آقای رحمانی مدیر بخش تحقیق و توسعه یک شرکت صنعتی است. او کار خود را دوست دارد؛ امّا به دلیل جوّ مجموعه خود، آن را کسل کننده یافته است. وی همچنین درگیر مراحل پایانی ساخت خانه خود است. به همین خاطر در چند هفته اخیر نتوانسته است آن طور که باید و شاید به کارش برسد.

مدیرِ آقای رحمانی به وی گوشزد کرده که از وضعیت کاری او راضی نیست. آقای رحمانی هم مشکلات کاری و گرفتاریهای شخصی خود را در مورد ساخت خانه و اسباب کشی، صادقانه برای مدیر مطرح کرده است. تلاشهای وی برای انجام دادن کارهای خانه و حضور مؤثر در شرکت بی نتیجه می ماند. در نهایت از مدیر خود تقاضا می کند که برای مدت محدودی مسئولیتهای وی را کاهش دهد. البته از مطرح کردن کسل کننده بودن شغلش با مدیر، اجتناب می کند و حل آن را به بعد از برطرف شدن مشکلات فعلی موکول می کند.

وی همچنین از مدیر می خواهد تا اشکالات کاری و انتظاراتش را از او مطرح کند، تا درباره آنها فکر کند و پس از حل مشکلات شخصی اش و بازگشت تمام وقت به کار، آنها را عملی سازد. مدیر نیز با کم کردن مسئولیتهای وی برای مدت محدود موافقت می کند.

آقای رحمانی تصمیم دارد در مورد اجرای تغییراتی در بخش خود با مدیر صحبت نموده، پیشنهادهایی را برای افزایش پویایی و رفع یکنواختی محیط کار ارائه نماید.

نکته پایانی

 

همان گونه که از سبک برخورد آقای رحمانی مشخص است، یک فرد قاطع، هم حق و حقوق خود و هم حق و حقوق دیگران را محترم می شمارد. آنها بر خلاف افراد سلطه پذیر که خود را متهم می کنند، و بر خلاف افراد پرخاشگر که همواره دیگران را متهم می کنند، به دنبال حل مسئله و مشکل اند.

هسته اصلی یک الگوی ارتباطی قاطعانه، «صداقت» و «حرمت نهادن به خود و دیگران» است. کسی که هم برای خود ارزش و احترام قایل است و هم برای دیگران، می تواند بیاموزد که چگونه به روشنی گفتگو کند، شنونده حرف دیگران باشد، انتقادپذیر باشد، منصف و احترام برانگیز باشد و صراحت را در گفتار و رفتار خود جریان دهد.

ارتباطات، مجموعه ای از مهارتهاست؛ امّا مهم ترین آنها «درک دیدگاههای طرف مقابل» و «توان تفهیم دیدگاههای خویش» است. برای اینکه به درستی دیگران را درک کنید، به مهارت دیگری نیاز دارید و آن، هنر دقیق گوش کردن است. از سوی دیگر، زبان، تنها وسیله برای ارتباط نیست، چرا که پیامهای انسانی، بخصوص آنهایی که از احساسات، هیجانات و عواطفْ مایه می گیرند، چنان پیچیده اند که هیچ کلامی گویای همه جوانب آنها نیست. به همین دلیل، گاه یک نگاه، تحریک صدا یا یک حرکت، حاوی پیامی است که از نهفته ترین عواطف درونی فرد، سرچشمه می گیرد و معنای ارتباط را مشخص می نماید.

پرداختن به این مسائل و مسائل مهم دیگری که در برقراری یک ارتباط سالم و صمیمانه لازم اند، در این مقالِ کوتاه نمی گنجد. «ارتباط موفق، هنری است که همه می توانند از آن برخوردار شوند». این اصلی است که نباید هیچ گاه به فراموشی سپرده شود.

منابع مورد استفاده:

 

1 . مهندسی رفتار ارتباطی، دکتر نیما قربانی، تهران: انتشارات سینه سرخ، 1380 .

2 . ارتباطات انسانی، دکتر علی اکبر فرهنگی، تهران: خدمات فرهنگی رسا، 1380 .

3 . مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی، ترجمه: مهرداد فیروزبخت، تهران: انتشارات رشد، 1377 .

4 . کلید طلایی ارتباطات، ترجمه: محمدرضا آل یس، تهران: انتشارات هامون، 1380 .

5 . جادوی فکر بزرگ، ترجمه: ژنا بخت آور، تهران: انتشارات فیروزبخت، 1380 .


نویسنده : حسن - ساعت 23:35 روز پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,

برقراری ارتباط جزئی از زندگی روزمره است و همه ما دائما در حال تکرار این امر هستیم، اما دلیل اینکه نمی توانیم به طور مناسب با شوهر خود ارتباط برقرار کنیم چیست؟ شاید در آغاز زندگی مشترک همه چیز بر وفق مراد پیش رود، اما اگر شما قادر به برقراری ارتباط مؤثر نباشید، چیزی نخواهد گذشت که تعادل زندگی از بین میرود. اغلب خانم ها عادت دارند که تقصیر همه مسائل و مشکلات را به گردن همسرانشان بیندازند و اصلا اعتقادی ندارند که نقایص و عیوبی در وجود خودشان نیز هست که باید رفع شود.

بر اساس کتاب "قبل از اینکه خیلی دیر شود، دل همسر خود را بدست آورید" نوشته " گری سمالی" 5 مورد وجود دارد که مانع ایجاد ارتباط سالم بین شما و شوهرتان میشود.

1- گوشزد کردن تمام مشکلات هنگامیکه از کار برمیگردد
آقایون به اندازه کافی در شغل خود با مشکلات بسیار زیادی مواجه هستند که باید تمام آنها را حل و فصل نمایند و دوست ندارند زمانیکه به منزل باز می گردند باز هم با مشکلات دیگری مواجه شوند. انسان ها به طور غریزی زمانیکه با مسائلی که در حد توانشان نیست برخورد می کنند، یکی از این دو راه را انتخاب می کنند: یا دعوا یا فرار؛ به همین دلیل زمانیکه شما همسرتان را با کوهی از مشکلات گلوله باران می کنید او هم در مقابل یکی از دو راه ذکر شده را انتخاب می کند. اگر در دعوا با شما شکست بخورد، راه دوم را انتخاب کرده و از برقراری ارتباط سالم با شما می گریزد.

2- پر حرفی
بیشتر اوقات خانم ها در مورد مشکلات خود شروع به پر حرفی می کنند. زمانیکه میتوان بازگو کردن آنها را در چند جمله خلاصه کرد، دیگر نیازی نیست که شروع به داستانسرایی کنید. بیشتر خانم ها پر حرف هستند و بحث را خیلی بیشتر از آن چیزی که نیاز است، به درازا می کشانند. بهتر است زمانی که می خواهید با همسر خود در مورد کارهای خانه و مسائل مربوط به زندگی مشترکتان صحبت کنید، گفتگوی کوتاه و شیرینی داشته باشید تا بتوانید بهترین نتیجه را دریافت کنید. همچنین اگر بتوانید بر روی نقاط مثبت خود و همسرتان تمرکز کنید بیشتر پیشرفت می کنید و بسیاری از مشکلات به خودی خود رفع خواهند شد. نباید در موقع بروز مشکلات فقط در مورد ازدواجتان صحبت کنید. راه حل دیگر این است که بیشتر گوش کنید تا اینکه بخواهید صحبت کنید. یکی از بزرگان می گوید: "همه باید آماده گوش کردن باشند، نشان دهند که قصد صحبت کردن دارند و به ندرت عصبانی شوند."

3- هرج و مرج در دعواها
به همه ما آموزش داده اند که دعوا باید عادلانه باشد. اما به راستی معنای واقعی این جمله چیست؟ بر اساس اظهارات سمالی 14 قانون برای "دعوا کردن" وجود دارد که باید در هر رابطه ای رعایت شود:

1- پیش از هر چیز مشکل به وجود آمده را روشن کنید.
2- فقط بر روی همان مشکل تمرکز کنید.
3- سعی کنید با هم ارتباط فیزیکی ملایمی را برقرار کنید؛ مثلا دست های یکدیگر را بگیرید.
4- از طعنه زدن به یکدیگر خودداری کنید.
5- از جملاتی که در آنها "تو" وجود دارد، خودداری کنید.
6- از "عبارات هیستریک" که مبالغه آمیز و تعمیم دهنده هستند، استفاده نکنید.
7- پیش از اینکه به ادامه بحث بپردازید، باید هر گونه احساس ناراحتی و کینه را در طرف مقابل از بین ببرید.
8- بر روی اشتباهات گذشته فرد مقابل دست نگذارید.
9- عکس العمل های تند از خود نشان ندهید و از عباراتی نظیر "من دیگه نمی تونم ادامه بدهم" و یا " تو داری منو به کشتن میدی" استفاده نکنید.
10- در مقابل او از استراتژی سکوت استفاده نکنید.
11- بحث و مشاجرات خود را در یک مکان کاملا خصوصی انجام دهید.
12- برداشت شخصی خود از گفته های طرف مقابل را برای خودتان یک مرتبه دیگر تکرار کنید.
13- مشکلات خود را با راه حل برنده-برنده حل نمایید.
14- برای همسر خود ارزش و احترام قائل باشید.

رعایت این قوانین مشکلات شما را به حداقل رسانده و به شما و همسرتان کمک می کند تا بر سر مشکلات به توافق دست پیدا کنید.

4- سرزنش کردن
سرزنش کردن شریک زندگی تنها به این معناست که شما قصد دارید احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید. این کار در حین بحث و مشاجره های خانوادگی به هیچ وجه صحیح نمی باشد. مسئولیت تمام کارهای خود را به عهده بگیرید و اشتباهات خود را به گردن دیگران نیندازید. زمان صحبت کردن با همسر خود از کلمات مناسب استفاده کرده و به او احترام بگذارید تا مجال برقراری ارتباط صحیح را پیدا کنید.

5- استفاده از عبارات ناسزا
عبارات ناسزا می تواند شامل هر چیزی که همسرتان را حقير می کند از جمله کلمات تند و رکیک باشد. زمانی که ما عصبانی می شویم دوست داریم مشکلات خود را با هر کسی که در نزدیکیمان است در میان بگذاریم، حال او چه یکی از اقوام باشد چه یک دوست. در این وضعیت سعی کنید همسر خود را در پیش روی دیگران كوچك نکنید و از جنبه های منفی او صحبت نکنید. این کار سبب می شود تا فاصله میان شما دو نفر بیشتر شود. باید تنها از نقاط قوت همسر خود در مقابل دیگران حرف بزنید و اگر هم نمی توانید، بهتر است که اصلا در مورد او هیچ حرفی نزنید.

تا این جا به نکاتی اشاره داشتیم که شما باید در زندگی مشترک خود از انجامشان خودداری کنید. در این قسمت سمالی به ما چند نکته یاد می دهد که استفاده آنها در زندگی مشترک سودمند خواهد بود. این موارد عبارتند از : "گوش کردن، درک کردن، ارزش قائل شدن، و واکنش درست نشان دادن"

گوش کردن: با این کار شما به همسر خود ثابت می کنید که حرف هایش برای شما ارزشمند و مهم هستند.

درک کردن: با این کار شما گفته های او را برای خود مجددا تجزیه تحلیل می کنید تا هیچ گونه سوء تفاهمی پیش نیاید.

ارزش قائل شدن: شما دو نفر منظور اصلی خود را برای یکدیگر توضح می دهید تا هیچ گونه برداشت غلطی ایجاد نشود.

واکنش صحیح: با نوعی ارزش و احترام خاص به درک متقابل او پاسخ می دهید.

نکات ذکر شده چندان زیاد نبودند و شما می توانید به راحتی از آنها بهره بگیرید. سعی کنید همین حالا طرز برخورد خود با همسرتان را تغییر دهید. منتظر نباشید تا از او حرکتی سر بزند، برای اینکه شاید او به درستی نداند که باید از کجا شروع کنید. فقط تا آن جا که می توانید، سعی کنید تا به بهترین نحو با او ارتباط بر قرار کنید. یاد گرفتن این کار تنها در طول زمان دارازی امکان پذیر خواهد شد.